شعر با ر
شعر با ر ,شعر با ر شروع شه,شعر با ر شروع شه,شعر که با ر شروع شه,بیت شعر که با ر شروع شه,شعر که اولش با ر شروع شه,یه شعر که با ر شروع شه,شعر با حرف ر,شعر با حرف ر شروع شود,شعر با حرف ر شروع بشه,شعری که با حرف ر شروع شود,شعر که با حرف ر شروع بشه,شعری که با حرف ر شروع بشه
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد که با حرف ر شروع می شوند برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
شعر با ر
روضه رضوان بدان صورت که وصفش خوانده ئی
چون بمعنی بنگری جز منزل احباب نیست
شعر با ر شروع شه
رفتم ز درت ز جور، بیش از پیشت
از طعن رقیب گبر کافر کیشت
پیش تو سپردم این دل غمزدهام
کی باشدم آنکه جان سپارم پیشت
شعر که با ر شروع شه
رضوان در خلد باز کردند
کز عطر مشام روح خوش بوست
شعر که اولش با ر شروع شه
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهى بجز گریز برایم نمانده بود
شعری که با حرف ر شروع بشه
رضوان مگر سراچه فردوس برگشاد
کاین حوریان به ساحت دنیا خزیده اند
شعر با ر شروع شه
روی تو که رشک ماه ناکاسته است
باغی است که از هر گلی آراسته است
گر زان که خدا نیز وفائی بدهد
آنی که دل من از خدا خواسته است
بیت شعر که با ر شروع شه
رضوان و بهشت و حور و عین را
بی روی تو جاودان نخواهم
شعر که با ر شروع شه
راهی به خدا دارد خلوتگه تنهایی…
آنجا که روی از خود ، آنجا که به خود آیی…
هر جا که سری بردم در پرده تو را دیدم…
تو پرده نشینی و من گمشده هر جایی…
شعر با ر
رضوان نداشت منصب دربانی بهشت
روزی که من ریاض ترا باغبان شدم
بیت شعر که با ر شروع شه
روی لب های تو وقتی ردی از لبخند نیست
در وجودم سنگ روی سنگ دیگر بند نیست
اخم هایت را کمی وا کن که تاب آوردنش
در توان شانه های خسته ی الوند نیست